هنر پول درآوردن--زیاده گویی نکنید

بعضی ها عادتی دارند که مخصوص افراد ساده لوح است آنها نمی توانند اسرار حرفه ای خود را حفظ کنند. و به راحتی درباره آنها با دیگران صحبت می کنند. اگر پود زیادی از یک معامله یا کار جدید بدست آوردند خیلی زود به دیگران می گویند که چگونه آنرا بدست آورده اند. اگر شما هم از این افراد هستید بدانید که یکی از اصول کسب و کار را رعایت نمی کنید. این افراد اغلب اوقات به جای آنکه چیزی بدست آورند ضرر می کنند، چون نمی توانند اسرار کسب و کار خود را حفظ کنند.

بنابراین هیچگاه درباره سود خود، امید ها، انتظارات و اهداف خود با دیگران صحبت نکنید. این اصل درباره نامه هم صدق می کند همچنان که باید در صحبت های خود رازدار باشید. گوته دراین باره سخنی دارد: «هرگز نامه ای را ننویس مگر اینکه نامه قبلی را از بین ببری.» کسانیکه کسب و کاری را اداره می کنند مجبورند نامه های زیادی بنویسند. ولی باید مراقب باشند در نامه های خود چه می نویسند. حتی اگر در حال ضرر کردن هستید بسیار احتیاط کنید و درباره آن با دیگران صحبت نکنید، چون ممکن است اعتبار خود را به خطر بیندازید و هر مدیری می داند که اعتبار یک سازمان چقدر ارزشمند است.

اما علاوه بر اینکه خود باید در رد بدل کردن اطلاعات مراقب باشید باید افرادی را استخدام کنید که رازدار باشند و به افرادی که نمی توانند جلوی زبان خود را بگیرند پست های حساس را واگذار نکنید. رازداری منشی شما بسیار حیاتی است چون او می تواند اطلاعات محرمانه کسب و کار شما را بدون دردسر در اختیار شرکت های رقیب قرار دهد.

ترجمه: علی یزدی مقدم 

   

http://yadbegir.com

چگونه عکاس خوبی باشیم؟

  • یک عکاس خوب در هوای بد شناخته می شود.
  • بهترین دوربین آن است که در پشت آن بهترین عکاس قرار دارد.
  • یک عکاس خوب مانند یک مهندس اندازه گیری می کند، مانند یک فیلسوف فکر می کند و دنیا را مانند یک شاعر می بیند.
  • بهترین عکس آن است که هنوز آنرا نگرفته اید.
  • عکاسی و صداقت دست در دست یکدیگر کار می کنند.
  • عکاسی از آنجایی که هنر و تکنولوژی با هم تقاطع دارند آغاز می شوند.
  • با عکاسی کسی چیزی نمی گوید بلکه شخصی  آنچه را باید گفته شود به نمایش می دهد.
  • اگر شما عکاس ماهری باشید حتی از گرد و غباری که روی لنز نشسته است برای گرفتن عکس بهتر کمک می گیرید.
  • از اساتید عکاسی پیروی کنید تا زمانیکه خودتان یکی از آن اساتید شوید.
  • ابتدا یک گل را بشناسید سپس از آن عکس بگیرید.
  • دوربین را برای مدت طولانی کنار نگذارید این برای هر دوی شما (عکاس و دوربین) مضر است.
  • یک دوربین پیشرفته لزوماً عکسهای عالی نمی گیرد.
  • بسیاری از عکاسان بیشتر نگران وضوح ظاهری عکس هستند تا مفهوم آن.
  • درباره عکاس با دوربینش قضاوت نکنید بلکه با عکسهایش در مورد او قضاوت کنید.
  • شما عکاس خوبی می شوید اگر بدانید که چه چیزی سبب می شود شما عکاس بدی باشید.
  • خوب است که نسبت به فیلمی که استفاده می کنید حساس باشید.
  • یک عکاس خوب سوژه عکاسی را حتی از پشت یک مه غلیظ توصیف می کند.
  • دوربین های اتوماتیک لزوماً عکسهای زیبایی نمی گیرند آنها فقط متخصص فنی خوبی هستند نه یک هنرمند خوب.  
  •  
  • http://yadbegir.com/

نحوه ژست گرفتن در عکاسی

بسیاری از عکاسان حرفه ای تابستان را بهترین فصل برای عکاسی از افراد می دانند. و همینطور در این فصل بسیاری از عکاسان ترجیح می دهند در طبیعت عکاسی کنند و مردم هم دوست دارند عکس های زیبایی از خود در طبیعت داشته باشند. ولی گذشته از فصلی که در آن عکاسی می کنید به عنوان عکاس پورتره متوجه شدم یک چیز بین همه افراد مشترک است. آنها می خواهند در عکس فوق العاده تر از حالت عادی به نظر برسند.

عکاسی از افراد ترکیبی بحرانی از عوامل مختلف از جمله: نور پردازی در فضای بسته و در فضای آزاد،  مکان یابی خلاق، برجسته سازی سوژه، ثبت احساسات و شخصیت فرد و آخرین و یکی از مهمترین آنها ژست گرفتن تشکیل شده است. که رعایت تک تک آنها در خلق تصویری زیبا حیاتی است.

ادامه مطلب ...

ثروتمند شوید یا توانگر؟

این مقاله را با جمله ای از کریس ویدنر آغاز می کنم که می گوید:

«هر احمقی می تواند ثروتمند شود ولی فقط افراد باخرد هستند که توانگر می شوند.»

ثروتمند شدن آرزوی اصلی بسیاری از افراد در سراسر دنیاست. البته این مایه تأسف است چون خیلی چیزها در این دنیا ازانباشتن پول بیشتر می ارزد. اشتباه نکنید من نمی گویم مردم نباید ثروتمند و پولدار باشند، حقیقت این است که پول و ثروت می تواند قدرت زیادی داشته باشد اگر در اختیار فرد لایقی قرار گیرد. و البته این فرد می تواند از آن استفاده درست بکند یا نادرست. ابتدا اجازه دهید کمی درباره افراد پولدار احمق توضیح دهم. آنها افرادی هستند که مقدار زیادی ثروت دارند ولی شادی و آرامش خود را از دست داده اند. با بیماری های مختلف درگیر هستند. و اگر گذشته آنها را مرور کنید با افراد بسیاری قطع رابطه کرده اند.

این افراد ثروتمند هستند ولی نه توانگرند و نه در رفاه هستند. این افراد هیچ مشکل مالی ندارند و هر چقدر که بخواهند می توانند خرج کنند. جاهای مختلفی سرمایه گذاری کرده اند و وضعیت مالی خود را تثبیت کرده اند. اما در سطح عمیق تر وقتی در زندگی آنها کنکاش می کنید متوجه می شوید از نظر روحی و سلامت روابط و هیجانات و همینطور سلامت بدنی با مشکل مواجه هستند.

من فکر می کنم پولدار شدن آسان است. فقط به سادگی باید یکسری قوانین را رعایت کنید. افراد زیادی هستند که از پول کم سود زیادی برده اند. با کمتر خرجی کردن و پس انداز و سرمایه گذاری. بلاخره بعد از یک دوره نسبتاً بلند پول را بدست خواهید آورد.

اما توانگری چیزی کاملاً متفاوت است. در بیشتر مواقع شما باید مقداری از توانگری خود را از دست بدهید تا پول بدست آورید. البته افراد ثروتمند بسیاری وجود دارند که در عین حال که ثروتمند هستند در رفاه و توانگری هم هستند آنها افراد شادی هستند با دیگران و بخصوص دوست و فامیل رابطه خوبی دارند و در عین حال به ثروت خود می افزایند.

ادامه مطلب ...

آیا به اندازه کافی مطالعه می کنید؟

براساس آمار 42 درصد افرادی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند هرگز کتاب دیگری را مطالعه نمی کنند این آمار واقعاً هشدار دهنده است. آیا ما همه چیز را فقط در جوانی می آموزیم؟ در حقیقت ما از گوش دادن و نگریستن به آنچه در اطراف ما می گذر و از الگوهای رفتاری انسانهای موفق و همینطور کتاب خواندن چیزهای جدید می آموزیم.

چرا یک کتاب بخوانیم؟

به گفته خانم «مری و رتلی مونتاگو»

«هیچ تفریحی از کتاب خواندن ارزانتر نیست، و هیچ لذتی از آن ماندگارتر نیست.»

ما زمان محدودی در کل عمر خود در اختیار داریم. اگر بخواهیم همه چیز را خود تجربه کنیم احیاج به زمانی بسیار بیش از عمر خود داریم تا از همه این تجربیات چیزهای جدید بیاموزیم. به عبارت دیگر مطالعه یک راه میانبر به سوی موفقیت است.

منظور از این صحبت های این است که کتاب ها را افرادی می نویسند که می خواهند مهارت ها و تجارب خود را در اختیار دیگران قرار دهند. مسیری را که شما اکنون می خواهید طی کنید افراد زیادی قبلاً طی کرده اند و معمولاً موفق ترین آنها تجربیات خود را نوشته و در اختیار دیگران قرار می دهند. آنها با موانع و مشکلاتی مواجه شده اند که برای مقابله با آنها احتیاج به منابعی داشته اند و آن را بدست آورده اند و اکنون این منابع (روش مقابله با موانع) را در اختیار شما قرار می دهند. پس چرا نباید از آنها استفاده کنیم؟

آنها راهی را که شما اکنون می خواهید بروید رفته اند و اکنون مانند یک مربی می توانند به پرورش و پیشرفت شما سرعت ببخشند.

اکنون شروع به خواندن کنید.

اگر می خواهید بیشتر مطالعه کنید باید بیشتر هم در محیط های مطالعاتی و کتابفروشی ها پرسه بزنید یکی از بهترین منابع برای پیدا کردن کتاب اینترنت است؟ هر گاه تصمیم گرفتید که یک کتاب انتخاب کنید توصیه می کنم یک کتاب کوچک انتخاب کنید. به خصوص اگر سالهاست که به سراغ کتاب خواندن نرفته اید. البته احتمالاً خواندن رمان های روز، بیش از همه جلب توجه کند. (من مخالف خواندن این گونه کتاب ها نیستم.)

ولی موضوع بحث ما در اینجا کتاب هایی است که بتواند به پیشرفت حرفه ای شما کمک کند. و بتوانید از آنها چیزهای جدیدی بیاموزید.

ادامه مطلب ...

زن غیر قابل توقف

به هر چه می خواست رسید (خانم ها بخوانند)

عمل غیر قابل توقف: قبول ریسک، آماده شدن و آنگاه عمل کردن

لورینا مک کنیت به خاطر موفقیتش در صنعت موسیقی کاملاً شناخته شده است، البته او برای موفقیت به چیزی بیش از استعداد و علاقه احتیاج داشت.

او باید خود را برای این حرفه آموزش می داد.

لورینا برای خود برنامه ای ترتیب داده بود و طبق آن مرحله به مرحله پیشرفت می کرد و در صنعت موسیقی تبدیل به فردی با تجربه شده بود. او حتی می دانست به عنوان یک تازه وارد چگونه اولین اثر مثبت را در اذهان عمومی و رسانه ها ایجاد کند. حتی درباره عوارض و مالیات وکلا و قراردادها هم برنامه داشت.

او برای هر کاری مرحله و زمانی مشخص کرده بود. بنابراین خطر شکست و بر باد رفتن زحماتش را به شدت کاهش داده بود.

آیا او هیچوقت دچار ترس و استرس نشده بود؟ البته که شده بود. ترس و استرس یک واکنش طبیعی به تغییر است. و اولین دلیلی که افراد نسبت به شروع کار یا راهی جدید شک می کنند و به جای آن راحتی، آرامش و شناخته ها را انتخاب میکنند.

بسیار مهم است که بدانید هر کسی هنگام وارد شدن به قلمرویی ناشناخته ترس را تجربه می کند. این یک واکنش طبیعی است. تفاوت افرادی که ناامید می شوند و افراد غیر قابل توقف در عکس العمل آنها به این ترس نمایان می شود.

معمولاً خانم ها در برابر شرایط پرخطر ناراحت تر از آقایان هستند برای این گفته دو دلیل وجود دارد اول اینکه سطح هورمون تستسترون در خانم ها پایین تر است هورمونی که در جسارت طلبی، رقابت طلبی، ریسک پذیری و البته فعالیت جنسی زیاد تاثیر پذیر است. دیگر اینکه خانم های از گدشته های دور به گونه آموزش داده شده اند که بیشتر به دنبال امنیت هستند تا ریسک کردن کارول داوک استاد دانشگاه کلمبیا یکی از محققین پیشرو در زمینه تکامل روانی می گوید: «خانم ها از خطر کردن می ترسند چون از اشتباه کردن می ترسند.» «خانم ها کمتر ریسک می کنند چون نمی خواهند از خود بی کفایتی به نمایش بگذارند. آنها بی کفایتی را به عنوان یک نقص دائمی می بینند تا اینکه بخواهند آن ضعف را به یک مهارت یا قوت تبدیل نماید.»

مثلاً زمانی که از خانم ها در یک مصاحبه شغلی سؤالی پرسیده می شود که آیا فلان کار را بلدی یا خیر؟ و او اطلاعات کمی در مورد آن دارد می گوید خیر. دکتر داوک می گوید: «در حالی که مردان می گویند «البته» یعنی «البته می توانم بیاموزم» آنها نمی خواهند بی کفایتی شان را لو دهند.»

با احترام به خانم ها اجازه دهید درسی از آقایان بیاموزیم. اگر شما به عنوان یک خانم بخواهید به قلمرو جدیدی وارد شوید و در زندگی خود تغییری ایجاد کنید، بسیار مهم است که بدانید نمی توانید همه چیز را از همان ابتدا بیاموزید. این کار واقع بینانه نیست و سبب می شود از کارها عقب بیفتید.

استراتژی شخصی من وقتی که مسئولیت یا کار جدیدی را به عهده می گیرم یک آمادگی سرتاسری است. حتی زمانی که می خواهم کنفرانسی مهم برای محصولات ارائه دهم یا زمانی که قرار است در مقابل مخاطبان زیادی صحبت کنم هرگز هول نمی شوم. در ابتدا ممکن است این کار ترسناک به نظر برسد اما هر چه بیشتر خود را آماده کرده باشم اعتماد به نفسم هم بیشتر می شود. (یعنی ابتدا باید کار جدید را شروع کنید و در حین کار اطلاعات و مهارت های خود را افزایش دهید - مترجم)

برای غلبه بر ترس باید تا می توانیم آمادگی خود را بالا ببریم. آنگاه باید خود را با آن چیزی که بیشتر ازهمه ما را می ترساند درگیر کنیم. فقط با قبول خطر می توانیم اعتماد به نفس خود را تقویت کنیم.

و در پایان باید بگویم اگر در شروع هر کاری وقتی که می خواهید ریسک کنید آنگاه هیچ کس از شما پشتیبانی نکرد اصلاً تعجب نکنید.

«آرتور اشپنهائر» فیلسوف گفته است:«هر چیزی که امروز بدیهی است در گذشته سه مرحله را طی کرده است. اول، مورد تمسخر واقع شده است. دوم، به شدت با آن مخالفت شده است. سوم، به عنوان یک حقیقت آشکار پذیرفته شده است.

به اعتقاد اشپنهائر تنها 3 درصد از افراد حاضرند برای اثبات حقیقت از دو مرحله اول استقبال می کنند. تا زندگی خود را متحول نمایند و 97 درصد دیگر صبر می کنند تا مرحله سوم توسط  دیگران طی شود و خود را در موقعیتی امن و راحت که مورد قبول اجتماع است محبوس می کنند. و متاسفانه وقتی که دیگری به این مرحله رسید یک فرصت واقعی را از دست داده اند.

در حقیقت با ریسک کردن شما به ترس اجازه نمی دهید به شما غلبه کند. و در عوض دنیایی جدید و هیجان انگیز از فرصت ها در برابر خودخواهید گشود.

 

آیا ریسک کردن به پاداش آن می ارزد؟

آیا تاکنون ترس و دلشوره ناشی از عدم فعالیت در زمینه ای که به توانایی های خود شک دارید را تجربه کرده اید؟ آیا تا به حال شده است در حالی که فقط چند روز مانده به هدف خود برسید از طی کردن یکی از مراحل پایانی سرباز زنید؟

کمی فکر کنید چه چیزی در این مرحله بسیار جلب توجه می کند. ترس های خود را بشناسید اما همینطور در جای خود نایستید. چند راه برای خود مشخص کنید و آماده شوید تا با این مرحله روبرو شوید.

افزایش آمادگی کلید خارج شدن از دنیای ترسناک ناشناخته هاست. البته هیچگاه نخواهید توانست هر چیزی را که در آینده اتفاق می افتد پیش بینی کنید ولی می توانید برای تمام سناریوهایی که احتمال رخ دادن آنها زیاد است آماده باشید. در این صورت بیشتر احساس راحتی می کنید.

آنگاه پیش بروید و با آنچه باعث ترس شما شده بود روبرو شوید. به خاطر داشته باشید اولین مرحله سخت ترین مرحله است. و زمانی که قبول خطر کردید آنگاه در مسیری قرار می گیرید که پاداش زحمات خود را دریافت کنید.

ریسک سوخت پنهان هر پیشرفتی و هر عظمتی است.

اگر بتوانیم هرف خود را به طور واضح مشخص کنیم و برای رسیدن به آن عمل کنیم، این موفقیت است چون آموخته ایم از فرایند سعی و تلاش و ریسک کردن بهره ببریم و برنده شدن هم همین است.

نوشته: سینسیا کرسی       

ترجمه: علی یزدی مقدم  

 

http://yadbegir.com/

رابطه پاکدامنی و موفقیت

احتمالاً تا کنون زندگینامه افراد موفق و سرشناسی را که با اراده خود جهانی را تکان داده اند خوانده اید یا حداقل درباره آنها شنیده اید. و متوجه شده اید که در همه آنها صفات مشترک زیادی وجود داشته است بسیاری از این صفات ریشه در یک صفت ارادی دارند و آن چیزی نیست جز پاکدامنی! همیشه برای من سوال بوده که چگونه آنها در برابر وسوسه ها و لذایذ رنگارنگ مقاومت می کنند مدت ها طول کشید تا علت آن را دریافتم: همه آنها  به وسوسه ها فرصت ندادند تا وارد حریمشان شود و برای این کار هم یک دلیل خوب داشتند "آنها از کار خود لذت می بردند" این راز بزرگ آنها بود چون وقتی که به غول وسوسه فرصت دادی تا تو را با خود ببرد دیگر رهایی از چنگالش کار آسانی نیست. گذشته از این بسیاری از کارهای وسوسه آلود نوعی اعتیاد دارند. و مشکل از همین جا شروع می شود و هر بار از دفعه قبل مدت بیشتری وقت شما را می گیرد و به تدریج بی تفاوتی را در شما دامن می زند و ناگهان متوجه می شوید که زمان و انرژی زیادی را از دست داده اید و برنامه ها و اهداف شما بر باد رفته است. بی تفاوتی و وقت گذارانی بیهوده از اولین آفت های موفقیت هستند چون فرد موفق نه تنها هدف خود را دقیقا مشخص کرده است  بلکه برای رسیدن به آن برنامه ای بلند مدت دارد موفق ها نسبت به هدف خود احساس مسئولیت می کنند  آنها سخت کوش هستند و از کوچکترین وقت خود برای پیشبرد برنامه هایشان استفاده می کنند. واضح است که چنین فردی کمتر ارزشی برای هوس های زودگذر قائل است. وقت خود را برای آنها تلف نمی کند چون او به هدفی والا فکر می کند هدفی که سختی کشیدن برای ان هم لذت بخش است. پاکدامنی نتایج مثبتی در زندگی هر کدام از ما دارد که به اختصار به آنها اشاره می کنیم.

ادامه مطلب ...

چگونه یک لپ تاپ مسافرتی انتخاب کنیم

افرادی که مدام در سفر هستند و در عین حال لپ تاپ ابزار کار آنهاست، به لپ تاپی نیاز دارند که در شرایط مختلف نیاز های آنها را برآورده کند. و در عین حال به اندازه کافی با دوام باشد. البته وقتی از یک لپ تاپ با دوام و محکم سخن به میان می آید معمولاً قیمت ها هم بسیار بالا هستند.

هر چه لپ تاپ شما سنگین تر باشد احتمال افتادن و صدمه دیدن آنهم بیشتر است و همینطور در سفر تبدیل به یک بار خسته کننده می شود. بنابراین وزن هم یک عامل تاثیر گذار در انتخاب شما خواهد بود.

مدت زمانی که باتری شارژ نگه می دارد هم برای لپ تاپ مسافرتی بسیار مهم است برای چنین لپ تاپی حداقل سه ساعت کارکرد باتری ضروری است و همانطور که می دانید هر چه عمر یک لپ تاپ بیشتر می شود کارایی باتری آنهم کمتر می شود. بعضی ها از باتری های جانبی استفاده می کنند که گرانقیمت است و جای زیادی هم می گیرد. باید توجه داشته باشید لپ تاپی که در ابتدای عمر کاری اش سه ساعت شارژ نگه می دارد بعد از یک سال به سختی یک ساعت و نیم شارژ نگه می دارد. بنابراین باید در انتخاب باتری توجه بیشتری کنید.

برای انتخاب لپ تاپ مارک یا برند آن دیگر آنقدر ها مهم نیست چون قطعات زیادی بین آنها مشترک است تا در بازار رقابتی قیمت پایین تری ارائه شود. حقیقت تلخی که وجود دارد این است که لپ تاپ ها دیگر برای عمر طولانی ساخته نمی شوند ولی نکته ای که باید به آن توجه شود دمای کار لپ تاپ است اگر به لپ تاپی که در حال کار است (مخصوصاً زیر آن) دست بزنید متوچه این گرما می شوید. بعضی از لپ تاپ ها دمای بیشتری دارند حتی زمانیکه در حالت Stand by هستند. این لپ تاپ ها معمولاً دارای پرسسور معیوب هستند.

یکی از سؤالاتی که معمولاً همه می پرسند این است که آیا باید کارت گرافیک (اصطلاحاً ) آنبرد باشد یا دارای یک کارت گرافیک جدا باشد. در پاسخ باید بگویم این بستگی به شما دارد. آیا می خواهید با لپ تاپ خود بازی های گرافیکی روز یا نرم افزار های طراحی 3 بعدی را اجرا کنید. در این صورت بهتر است لپ تاپ شما کارت گرافیک مستقل داشته باشد. البته در این حالت قیمت هم بالا خواهد رفت. و مصرف باتری آن هم بیشتر می شود. توجه داشته باشید که نرم افزار هایی مانند فتوشاپ یا illustrator با گرافیک آنبرد هم بدون مشکل کار می کنند و امروزه چیپ های گرافیکی آنبرد پیشرفت زیادی کرده اند و قابلیت های بالایی دارند. و فقط کافیست لپ تاپ شما رم کافی داشته باشد.

ترجمه و تنظیم: علی یزدی مقدم  

 

http://yadbegir.com/

جستجوی ارزش زندگی در پول!

روزی یک استاد بزرگ یک چک ضمانتی نسبتاً با ارزش  را در دست گرفت و به شاگردان خود نشان داد و گفت: چه کسی این چک را می خواهد؟ همه دستها بالا رفت. او آن چک را مچاله کرد و دوباره آن را به شاگردانش نشان داد و گفت چه کسی این را می خواهد؟ باز هم همه دستها بالا رفت. او گفت بگذارید این کار را بکنیم و چک را زیر پا انداخت و آنرا درست و حسابی لگدکوب کرد به طوریکه حسابی کثیف شد و پرسید آیا هنوز هم این چک را می خواهید؟ باز هم همه دستها بالا رفت.

او گفت: دوستان من همه ما یک درس با ارزش گرفتیم: «مهم نیست که من با پول چه می کنم شما هنوز آنرا می خواهید چون چیزی از ارزش آن کم نشده است.»

و ادامه داد: بسیاری مواقع زمین می خوریم، به ما توهین می شود، یا مشکل مالی پیدا می کنیم و مجبوریم در کثیف ترین مناطق شهر زندگی کنیم، لباس های مندرس بپوشیم، گرسنه بمانیم و ... همه اینها ممکن است پیش بیاید فقط به خاطر تصمیم اشتباهی که گرفته بودیم  یا بخاطر حوادث ناگواری که برای ما اتفاق افتاده بود. در این شرایط احساس می کنیم بی ارزش هستیم. اما مهم نیست چه اتفاقی افتاده است یا خواهد افتاد. شما هیچگاه ارزش خود را از دست نمی دهید. مرتب و آراسته یا کثیف و بی پول، پیروز یا شکست خورده شما هنوز غیر قابل ارزش گذاری هستید به خصوص برای کسانی که شما را دوست دارید.

 

سخنان کوتاه از ناپلئون هیل استاد بزرگ موفقیت

  • یک هدف یک رویاست با یک ضرب العجل

  • عمل مقیاس واقعی هوش است

  • همه دست آورد ها همه ثروت ها در ابتدا یک طرح و ایده بوده اند.

  • قبل از اینکه موفقیت نصیب هر کسی شود بدون شک ضربه هایی از زندگی خواهد خورد و احتمالا چند بار شکست خواهد خورد  وقتی کسی با  نا ملایمات روبرو می شود و این ناملایمات او را مغلوب می کنند راحت ترین کار و منطقی ترین کار عقب نشینی به نظر می رسد و این دقیقاً همان کاری است که اکثر مردم انجام می دهند.

  • درآمد بالا و بی مسئولیتی اموری هستند که به ندرت با هم در یک نفر جمع می شوند.

  • دیدگاه ها و رویاهای خود را گرامی بدارید چون آنها کودکان روح شما  و تصویر نهایت خواسته های شما هستند.

  • برای اجرای رویاهای خود یک برنامه روشن و واضح تعیین کنید و بدون درنگ آنرا آغاز کنید گذشته از این که آماده هستید یا خیر.

  • خواستن نقطه آغاز همه دست آورد هاست نه یک امید، نه یک آرزو، اما یک تمایل شدید و آتشی که بر هر چیزی غلبه می کند.

  • منتظر نشوید هیچ زمانی مانند اکنون نخواهد بود.

  • آموزش امری درونی است و آنرا با تلاش و تقلا و اندیشه بدست می آورید.

  • هر بدبختی هر شکستی هر اندوهی در خود دانه ای حمل می کند که در آن سودی معادل یا بیش از هزینه صرف شده نهفته است.

  • هر کسی از انجام کاری مهارت دارد لذت می برد.

  • ترس چیزی جز یک ذهنیت نیست.

  • ابتدا فکر است که عمل می کند سپس این فکر سازماندهی می شود تا ایده ها و نقشه ها ساخته شوند. سپس این ایده ها و نقشه ها تبدیل به واقعیت می شوند. همانطور که مشاهده می کنید شروع کار با تخیل شما آغاز می شود.

  • دستاورد های بزرگ حاصل فداکاری های بزرگ است و هیچگاه نتیجه خودخواهی نخواهد بود.

  • شادی در انجام فرایندهای پویا و غیر یکنواخت است.

  • تفکر ها شروع همه توانگری ها هستند.

  • اگر بر خود مسلط نشوید این خود بر شما مسلط خواهد شد.

  • کاملاً درست است که با کمک کردن به دیگران برای رسیدن به موفقیت می توانید بزرگترین موفقیت ها را در کمترین زمان بدست آورید.

  • همانند چشم که برای دیدن نیاز به نور دارد ذهن ما هم برای درک کردن نیاز به ایده دارد.

  • یک فرد به تنهایی می تواند افکار خود را به حقایق فیزیکی و قابل لمس تبدیل کند و یک فرد به تنهایی می تواند رویای خود را به حقیقت تبدیل کند.

  • پول بدون فکر همیشه خطرناک است

  • طلایی که از فکر مردم می توان استخراج کرد بسیار بیشتر از طلایی است که در کل کره زمین وجود دارد.

  • بیشتر افراد بزرگ موفقیت اصلی خود را یک مرحله پس از شکست بدست آورده اند.

  • نمی توان به طبیعت حیله زد. بلکه چیزی را به شما می دهد که حاصل تلاش شماست آنهم بعد از اینکه هزینه آنرا پرداخت کردید.

  • هیچ فرد عاقل و دقیقی دیگران را بر اساس آنچه که دشمنانش درباره او می گویند مورد قضاوت قرار نمی دهد.

  • هیچ کسی نمی تواند در مسیر تلاش و کوشش باقی بماند در حالیکه از آن کار متنفر است.

  • هیچ کس ارزش را با موفقیت پشت سر هم بدست نیاورده است بلکه حداقل یکبار یا بیشتر شکست را تجربه کرده است.

  •  قبل از اینکه چیزی بدست بیاورید باید هزینه آن را بپردازید.

  • اگر کمی فکر کنید احتمالاً به یاد می آورید که هیچ چیز جز خودتان نتوانسته موفقیت را برای شما به ارمغان بیاورد.

  • موقعیت بزرگ زندگی شما ممکن است همین لحظه ای باشد که در آن قرار دارید.

  • وقتی تمایل شدید به انجام کاری دارید می توانید توانایی های افراد فوق موفق را بدست آورید.

  • هر گاه شکست می خورید آنرا به عنوان یک پیام که می گوید نقشه شما بی عیب نبوده است قبول کنید. و طرح و نقشه خود را از دوباره بازسازی نمایید و دوباره به سمت هدفی که به شدت به آن معتقد هستید گام بردارید.

  • ما از دیدن آغاز می کنیم، بنابراین در انتخاب محیط و دوستان خود بسیار بسیار دقت نمایید چون محیط زمینی است که غذای ذهن شما از آن می روید هر غذایی که وارد مغز شما شود همان هم استخراج خواهد شد.

  • پیروزی همیشه نصیب فردی خواهد شد که از مبارزه دست نمی کشد.

این جملات از طرف یاد بگیر دات کام برای شما جمع آوری و ترجمه شده است اینها سخنان ناپلئون هیل مردی است که زندگی خود را صرف تحقیق درباره زندگی افراد موفق کرد سخنان او را استادان بزرگ موفقیت به خاطر می سپارند و از آنها در سخنرانی ها و کتاب های خود به وفور استفاده می کنند. به امید اینکه مورد قبول شما دوستان عزیز هم قرار گیرد.

گرد آوری و ترجمه: علی یزدی مقدم  

 http://yadbegir.com/  

طرز تهیه فلافل

فلافل از غذاهای لذیذ مناطق جنوبی کشور است که طرفداران زیادی در ایران و خارج از کشور دارد. بیشتر به صورت ساندویچ استفاده می شود. و یک میان وعده خوب و مقوی برای بچه هاست. فلافل با سس مخصوصی به نام سس تاتار مصرف می شود که طرز تهیه این سس در دستور بعدی غذایی یادبگیردات کام آورده می شود.

مواد لازم:

  • نخود 1 پیمانه
  • باقلا زرد 1 پیمانه
  • سیر خرد شده 2 حبه
  • پیاز 1عدد
  • تخم مرغ 1عدد
  • تخم گشنیز آسیاب شده 1 قاشق مرباخوری
  • زیره 1 قاشق مرباخوری
  • آبلیمو1 قاشق مرباخوری
  • آرد 3 قاشق
  • فلفل قرمز و نمک 1 قاشق مرباخوری
  • ادویه به میزان لازم

طرز تهیه:

نخود و باقلا را از شب قبل خیس کنید. در چرخ گوشت یا در دستگاه خردکن، 1 تا 3 بار چرخ کنید تا کاملاً له شود. سیر، پیاز، تخم گشنیز،  آبلیمو را ریخته و دستگاه را روشن کنید.تخم مرغ را اضافه کرده و مخلوط کنید. آرد، زیره، فلفل قرمز، نمک و ادویه را اضافه کرده و کاملا در دستگاه له می کنیم تا خمیرسفتی حاصل شود.

روغن را داغ کنید. فلافل را با قالب مخصوصش که شبیه قاشق گرد است برداشته و در روغن داغ  فراوان با حرارت کم سرخ کنید تا مغز پخت شود.

-فلافل با سس مخصوص تاتار مصرف می شود.

- فلافل بیشتر به صورت ساندویچ مصرف می شود که برای هر نان ساندویچی معمولی 3 عدد فلافل، گوجه فرنگی و خیارشور نیاز است.

- سعی کنید پوست نخود را بگیرید.

- اگر فلافل زرد بود نشاندهنده این است که از نخود یا باقلا زرد استفاده شده است ولی معمولا از هر دو استفاده می شود. در ضمن این نکته را بدانید که خاصیت باقلای سبز بیشتر از باقلای زرد است.

- در هنگام سرخ شدن حرارت کم باشد تا مغزپخت شود.

سمیه مظفری 

 

http://yadbegir.com/

راه هایی برای توسعه مشاغل خانگی

اگر در خانه به صورت پاره وقت یا تمام وقت کار می کنید احتمالاً هدف بعدی شما توسعه این کسب و کار است و باید به روش هایی بیندیشید تا کسب و کار خود را به شیوه ای حرفه ای تر ادامه دهید.

بعد از کلی طرح و نقشه و تهیه ملزومات بالاخره کسب و کار خانگی خود را راه انداخته اید و پس از مدتی این کار رونق می گیرد و در نهایت متوجه می شوید که رویا های شما به حقیقت پیوسته است و شما اکنون رئیس خودتان هستید.

ولی متاسفانه کار به همین جا ختم نمی شود. اکنون بدون اتلاف وقت باید به راه هایی بیندیشید که کسب و کار شما را توسعه دهد و به مرحله ای برسید که بتوانید به رویاهای خود جامه عمل بپوشانید. اگر می خواهید کسب و کار شما در هنگام بازنشستگی ابزاری باشد که سبب تشویش و نگرانی تان نباشد، به اندازه کافی حساب پس انداز شما را تقویت کند و زندگی آرامی داشته باشید باید مطمئن شوید که این کسب و کار سود مناسبی نصیب شما خواهد کرد.

ادامه مطلب ...

کسب و کار خود را توسعه دهید

هر صاحب کسب و کاری (چه یک نفر یا یک سازمان باشد) می تواند به سادگی با گذراندن مراحلی ساده در مسیر بهینه سازی و توسعه قرار گیرد. ابتدا باید از آنچه قرار است توسعه پیدا کند یک تصور و نگاه مناسب داشته باشیم. برای این منظور باید مراحل اندازه گیری، سازمان دهی، کاهش هزینه و پیدا کردن مشتری های بیشتر مد نظر قرار گیرد.

 

سوالاتی که ممکن است در ذهن شما ایجاد شده باشد:

- معنای رشد چیست؟

- پیمودن این مراحل مستلزم چه کارهایی است؟

- چه کسب و کارهایی به این روش موفق شده اند؟ آیا مثال واقعی وجود دارد؟

این مقاله به این پرسش ها پاسخ می دهد.

 

رشد و ترقی

رشد یک کسب و کار به معنای پیشرفت آن نسبت به شرایط کنونی است. که این پیشرفت می تواند به معنای افزایش سود، کاهش تلفات، جذب مشتری بیشتر، پیدا کردن و وارد شدن در بازارهای جدید، شناخته شدن و در دید بودن بیش از گذشته و چند مورد دیگر که از نظر ما مطلوب هستند باشد.

اگر می خواهید کسب و کار خود را توسعه دهید باید از آنچه که می خواهید بدست آورید، هر کجا می خواهید برسید و آنچه که می خواهید کسب و کارتان به آن تبدیل شود دید مناسبی داشته باشید.

ادامه مطلب ...

فرهنگ‌نویسان ریشه‌شناس

فرهنگ‌نویسان ریشه‌شناس
بررسی داده‌های ریشه‌شناختی در فرهنگهای فارسی به فارسی
آرمان بختیاری


«در تاریخ 65 ساله فرهنگ‌نویسی معاصر فارسی، از حدود 1303 تاکنون (1368)، 28 فرهنگ عمومی تألیف شده است که نخستین اثر این دوره،‌ فرهنگ نفیسی است و به دنبال آن لغت‌نامه دهخدا و سپس فرهنگ نظام و فرهنگ معین» (سامعی، 1368، ص 72، رک. کتابنامه همین مقاله). برای روزآمد کردن این اطلاعات باید فرهنگهایی را که درخلال این سالها (1382ـ1368) به نگارش درآمده است نیز به این فهرست بیفزاییم: از جمله فرهنگ فارسی امروز (صدری افشار)، فرهنگ عامیانه فارسی (ابوالحسن نجفی) و سرانجام فرهنگ بزرگ سخن (حسن انوری).
سامعی در نقد خود به درستی به این نکته اشاره کرده است که درواقع این فرهنگها (تا سال 1368) «از فقر روش و غنای اطلاعات در رنج‌اند و مجموعه‌هایی هستند از اطلاعات که با کوشش و تلاش طاقت‌فرسا و غالباً یک تنه، از میان انبوه آثار و کتب قدیم و جدید بیرون کشیده شده است» (ص 78).
ضعفها و امتیازات این فرهنگها را از جهات گوناگون می‌توان بررسی کرد. سامعی نیز در مقاله خود به مواردی ازجمله انتخاب واژه‌ها، آرایش واژه‌ها، تلفظ واژه‌ها، پیشینه واژه‌ها، مقوله دستوری واژه‌ها و... اشاره کرده است (ص 76ـ72). اما در اینجا تنها بخش پیشینه واژه‌ها که به مقوله ریشه‌شناسی می‌پردازد،‌ موردنظر است.
سامعی در این باره جمع‌بندی زیر را ارائه کرده است:
تنها دو فرهنگ‌نویس به ریشه‌شناسی کلمات فارسی پرداخته‌اند: محمد علی داعی‌الاسلام در فرهنگ نظام و محمد معین در فرهنگ فارسی و متن ویراسته برهان قاطع. کار داعی‌الاسلام بسیار پراکنده، جسته گریخته و ناقص است. معین به اطلاعات بیشتری دست‌رسی دارد ولی باز هم ریشه بسیاری از واژه‌ها ـ به ویژه واژه‌های قرضی ـ ناشناخته می‌ماند. میزان اطلاعاتی هم که در مورد واژه‌های مختلف ارائه می‌شود یکسان نیست. از سوی دیگراطلاعات لهجه‌شناختی نیز با ریشه‌شناسی در هم می‌آمیزد. در واقع این دو فرهنگ‌نویس آنچه را که خود می‌دانند آورده‌اند و نه آنچه را که باید بدانند وبیاورند (ص 75).

ادامه مطلب ...

فرهنگستان اول و واژهای نو

فرهنگستان اول
و دشواریـهای وضع و ترویـج واژهای نو
کاوه بیـات

فرهنگستان ایـران که در 1314 تأسیـس شد برای تحقق هدف خود که «حفظ و توسعه و ترقی زبان فارسی» بود وظایـف گوناگونی را، از ترکیـب فرهنگ و تهیـه دستور زبان گرفته تا شناسایـی کتب قدیـم و تشویـق و ترویـج ادبیـات فارسی، برعهده گرفت. ولی از ایـن میـان آنچه بیـش از موارد دیـگر مورد توجه قرار گرفت مسئله پیـراستن زبان فارسی از الفاظ نامناسب و اختیـار واژه های جدیـد فارسی بود. در واقع کار اصلی فرهنگستان در دوره نخست فعالیـتهایـش (1314 تا 1320)، که معمولاً «فرهنگستان اول» خوانده می شود، به وضع اصطلاحات و واژه های نو منحصر شد و به وظایـف دیـگری که برعهده خود شناخته بود نپرداخت.1 با ایـن حال فرهنگستان در همیـن زمیـنه وضع و ترویـج واژه های جدیـد نیـز با دو مشکل اساسی روبرو بود: یـکی جلوگیـری از دخالت اشخاص یـا مؤسسات غیـرصالح (یـا به عبارتی به رسمیـت شناخته نشده) در وضع و کاربرد واژه های نو، و دیـگری ترویـج واژه هایـی که خود وضع کرده بود.
گروهی ازمخالفان فرهنگستان مانند کسروی و هوادارانش که در سالهای حول و حوش تأسیـس فرهنگستان مهمتریـن مجمع واژه سازی زمان خود بودند اصولاً هدف تأسیـس فرهنگستان را جلوگیـری از مداخله افراد و مؤسسات غیـررسمی در ایـن امر ذکر کرده اند.2 با توجه به عملکرد فرهنگستان در ایـام سرپرستی فروغی (اردیـبهشت تا آذر 1314) و تأنی و تأملی که در کار واژه سازی داشت، چنیـن به نظر می آیـد که ادعای مزبور چندان بی راه نیـست و انگیـزه اولیـه فرهنگستان فایـق آمدن بر ایـن موج گسترده لغت سازی بوده است. فرهنگستان در ایـن امر با دو جریـان رقیـب روبرو بود، یـکی جریـان اصلی زبان و ادب فارسی که چه به صورت مکتوب و چه به شکل زبان رایـج مردم به راه خود ادامه می داد و چون مانند هر پدیـده زنده ای تحول می یـافت احیـاناً واژه های تازه ای به آن وارد می شد، جریـان دیـگر دوایـر و مؤسسات دولتی بودند که با دخالتهای خود در ایـن زمیـنه در تعارض با اهداف و اختیـارات فرهنگستان عمل می کردند. فرهنگستان در مورد جریـان نخست، یـعنی جریـان اصلی زبان و ادب فارسی کار چندانی از دستشان بر نمی آمد، چرا که ایـن جریـان خواه ناخواه و به رغم مصوبات و سلیـقه های زودگذرحاکم به راه خود ادامه می داد و با توجه به محدودیـت دامنه نفوذ رسانه هایـی که در آن روزگار در کنترل دولت بود تأثیـر و نفوذ مصوبات فرهنگستان نیـز در ایـن زمیـنه محدود بود. اما کوتاه کردن دست سایـر مؤسسات و دوایـر دولتی از لغت سازی، سپس واداشتن همیـن دوایـر به کاربرد واژه ها و اصطلاحات مصوبه فرهنگستان در واقع یـکی از مشغله های اصلی فرهنگستان اول بود، و همیـن موضوع مقاله ماست.
در اوایـل سال 1316 وثوق الدوله سرپرست وقت فرهنگستان به ریـاست وزرا گزارش کرد: «اخیـراً دیـده می شود که برخی از وزارتخانه ها و ادارات برای لغتها و اصطلاحات معمول سابق برابرهایـی وضع کرده ]اند[... چنانکه در قانون اخیـر وزارت عدلیـه لغت سردفتر و دفتریـار به کار برده شده است...» در صورتی که ایـن امر از وظایـف فرهنگستان است. وی در ایـن نامه درخواست کرده بود تا مقررشود که تمام وزارتخانه ها و ادارات فهرستی از لغتهایـی که بدون مراجعه به فرهنگستان اختیـار کرده بودند ارسال دارند... «تا مورد بررسی قرار گیـرد و در آیـنده نیـز هرلغت و اصطلاحی را با مشورت و نظر فرهنگستان تغیـیـر دهند.»3
ریـاست وزرا هم مفاد ایـن درخواست را طی بخشنامه ای به تمام وزارتخانه ها و ادارات مستقل دولتی ابلاغ کرد. 4 وزارت عدلیـه نیـز در پاسخ اظهار داشت که تاکنون «... هیـچ لغت و اصطلاحی که ازتصویـب فرهنگستان نگذشته باشد معمول نشده است و ایـن دو لغت هم (سردفتر و دفتریـار) چون به تصویـب هیـئت وزرا رسیـد، وزارت عدلیـه تصور می کرد از مراجعه به فرهنگستان بی نیـاز باشد».5 البته بخشی از دیـگر ادارات دولتی نیـز در ایـن زمیـنه به ابتکار خود تلاشهایـی کرده بودند ولی ظاهراً ایـن لغت سازیـها و اصطلاح پردازیـها مانند مورد بالا جنبه رسمی نیـافته بود. در ایـن زمیـنه می توان به پیـش نویـس نامه ای اشاره کرد که شهرداری تهران برای ارسال به فرهنگستان تهیـه کرده بود و در آن در مقابل اصطلاحات رایـجی چون: صورت مطلوبه، ریـز خواسته شده؛ تلواً ارسال، پیـوسته گسیـل؛ رئیس دایـره احصاء، سر ستادیـنه؛ دارالانشاء، نوشتگاه... به کار رفته بود.6
با ایـن حال چندی بعد ریـاست وزرا نیـز متقابلاً به فرهنگستان اطلاع داد «... از قراری که به عرض خاکپای مبارک رسیـده درمکاتبات، اشخاص الفاظ جدیـدی را از پیـش خود وضع می نمایـند که صحیـح نیـست. برای جلوگیـری از ایـن رویـه مناسب خواهد بود استعمال آن کلمات ممنوع و واژه هایـی که فرهنگستان انتخاب می نمایـد استعمال شود. متمنی است... جدیـت شود که زبان فارسی به واسطه هوی و هوس اشخاص غیـر مسئول ضایـع نشود.» 7 فرهنگستان نیـز در پاسخ ضمن ارسال رونوشتی از نامه پیـشیـن خود در ایـن زمیـنه تأیـیـد کرد که «... ایـن وضعیـت موجب هرج و مرج و شیـوع اغلاط در زبان فارسی می شود و حسن شهرت فرهنگستان را که یـکی از مؤسسات خوب ایـن عصر همایـون است لکه دار می سازد...» و درخواست کرد تا به تمام مؤسسات و وزارتخانه ها ابلاغ شود که «بدون تصویـب فرهنگستان هیـچ لغتی را انتخاب و استعمال ننمایـند و در تمام امور مربوط به لغت وزبان، فرهنگستان را مرجع قانونی بشناسند». علاوه بر آن بویـژه به تمام ادارات و جرایـد اطلاع داده شود که «در نوشته ها و مقالات و آگهیـها فقط لغات تصویـب شده از طرف فرهنگستان و لغتهای جاری و معمولی را به کار برند تا ایـنکه خوانندگان جرایـد تصویـب نکنند که آن لغات غلط نیـز مصوب فرهنگستان است، و در صورت تخلف از نویـسندگان و مسئولیـن روزنامه مؤاخذه کنند.» 8 ریـاست وزرا طی ابلاغ مفاد ایـن نامه به وزارت داخله، با تأکیـد بر خواسته های فرهنگستان، دستور اجرای آن را صادرکرد. 9

ادامه مطلب ...

کتابخانه‏هاى فارسى در اینترنت

کتاب هاى دیجیتال و کتابخانه‏هاى مجازى فارسى در اینترنت
مجید رهبانى :سردبیر نشریه جهان کتاب
majidrohbani@hotmail.com

سرعت تحولات در زمینه کتابخانه‏هاى مجازى فارسى آن قدر چشمگیر هست که بتوان با احتیاط از ظهور پدیده‏اى جدّى در عرصه حضور زبان فارسى - و البته کتاب فارسى - در شبکه جهانى سخن گفت. در این نوشته کوشیده‏ شده است تصویرى از وضعیت کنونى این پدیده به دست داده شود


«کتاب الکترونیکى»1، «کتابخانه دیجیتال»2 و «کتابخانه مجازى»3 پدیده‏هاى نسبتاً جدیدى هستند که توجه صاحب نظران را به خود جلب کرده و بحث هایى جدّى را مطرح ساخته‏اند. کتاب الکترونیک نسخه دیجیتال یک اثر مکتوب است، حال این اثر به صورت کاغذى هم چاپ شده باشد یا نه. اطلاعات ذخیره شده کتاب الکترونیک به صورت هاى مختلف قابل عرضه و انتشار است. انتشار به صورت لوح فشرده‏4 یا در شبکه جهانى (وب) از آن جمله است. قابلیت کتاب هاى الکترونیک به ارائه اطلاعات آثار مکتوب منحصر نمى‏شود، بلکه آن ها علاوه بر متن، گاه شامل تصویر و صوت و... نیز هستند و مجموعه‏اى «چند رسانه‏اى»5 را تشکیل مى‏دهند. «کتابخانه دیجیتال» و «کتابخانه مجازى» محل نگهدارى و ارائه کتابهاى دیجیتال‏اند و اغلب به معناى واحدى به کار مى‏روند، در صورتى‏که یکى نیستند. بنا به تعریف، «کتابخانه دیجیتال» کتابخانه‏اى است که منابع و امکانات مختلف، شامل کتاب و لوازم و نیروى انسانى و.. را دارد و خدمات کتابدارى و کتابخانه‏اى معمول را با بهره‏گیرى از فن‏آورى دیجیتال ارائه مى‏دهد و البته بخشى از این خدمات را نیز بر روى وب عرضه مى‏کند. ولى کتابخانه مجازى کتابخانه‏اى «بدون مکان» و «بدون کتاب» است. یعنى منابع آن تنها بر روى وب موجود است و همه خدمات را نیز از همین طریق ارائه مى‏کند.
درباره کتاب الکترونیکى و کتابخانه‏هاى دیجیتال و مجازى حرف و حدیث بسیار است. موافقان و مخالفان آن ها بحث هاى زیادى را طرح کرده‏اند و از آینده این پدیده‏هاى نو با خوشبینى یا بدبینى سخن ها گفته‏اند6 که در اینجا قصد تکرار آن ها را ندارم. ولى آن چه امروزه آشکارا دیده مى‏شود، رونق گرفتن کتاب هاى الکترونیک، افزایش تعداد و رشد و گسترشِ شتابان کتابخانه‏هاى مجازى فارسى است. سرعت تحولات در این زمینه آن قدر چشمگیر هست که بتوان با احتیاط از ظهور پدیده‏اى جدّى در عرصه حضور زبان فارسى - و البته کتاب فارسى - در شبکه جهانى سخن گفت. در این نوشته کوشیده‏ام تصویرى از وضعیت کنونى این پدیده به دست دهم. در ابتدا، براى آشنایى با گوشه‏اى از جهانِ کتابِ دیجیتال، از یک کتابخانه مجازى نام‏آور انگلیسى زبان یاد کرده‏ام و پس از آن به کتابخانه‏هاى فارسى موجود در وب پرداخته‏ام. آنچه این نوشته از چنان کتابخانه‏هایى تصویر مى‏کند، اگرچه به واسطه برخى محذوراتِ بى‏نیاز از توضیح نمى‏تواند کامل باشد، ولى تا حدّ زیادى گویاى واقعیت هست.

ادامه مطلب ...

مروری برتاریخ زبان فارسی.

زبان فارسی از خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی است. این زبانها از حدود هزارهٌ اول پیش از میلاد در بخش بزرگی از اروپا و جنوب و جنوب غربی آسیا رایج بود و از نیمه دوم سدهٌ پانزدهم میلادی در آمریکا و آفریقا و اقیانوسیه هم رایج گشته اند. خانوادهٌ زبانهای هندی و اروپایی از گروههای زیر تشکیل شده است:
آناتولیایی: این گروه که دیگر رایج نیست، در هزاره های اول و دوم پ. م در ترکیهٌ آسیایی امروز و شمال سوریه رواج داشت. مهمترین شاخهٌ گروه آناتولیایی، حتی (Hittite) است که زبان رسمی امپراتوری حتی بود. دورهٌ برپایی آن امپراتوری، هزارهٌ دوم پ. م بود. آثار حتی در اوایل سدهٌ بیستم میلادی در بغازکوی (واقع در نزدیکی آنکارا) به دست آمد.
هندی و ایرانی: این گروه از دو شاخه تشکیل شده است:
الف) هندی: شاخهٌ هندی از پیش از هزارهٌ اول پ. م تاکنون در شمال و بخش مرکزی هند و پاکستان رایج بوده است. قدیمترین اثر شاخهٌ هندی، سنسکریت و ودایی است که ریگ ودا تقریباً از حدود هزارهٌ اول پ. م بدان نوشته شده است. هندوستانی و اردو و بنگالی و سینهالی (رایج در سیلان) و رمانی (romay: زبان کولیها) اززبانهای امروزی هندی است.
ب) ایرانی: شاخهٌ ایرانی در هزارهٌ اول پ. م در ایران و افغانستان، و در شمال در منطقهٌ میان مجارستان و ترکستان چین رایج بوده است.
یونانی: یونانی در طول تاریخ یک زبان بوده است. این زبان حداقل از 0061 پ. م در یونان رایج بوده است. قدیمترین اثر زبان یونانی نوشته هایی است برلوحه هایی مربوط به 0021 سال پ. م که از جزیرهٌ کرت به دست آمده است؛ پس از آن، کتابهای ایلیاد و اودیسه از آثار هومر است که متعلق به سدهٌ هشتم پ. م است.
ایتالیایی: مهمترین زبان گروه ایتالیایی، لاتینی است که اصلاً زبان شهر رم بوده و مادر زبانهای ایتالیایی، رومانیایی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی است.
ژرمنی: در میانهٌ هزارهٌ اول پ. م قبیله های ژرمنی در شمال آلمان و جنوب اسکاندیناوی زندگی می کردند؛ از سدهٌ دوم میلادی به بعد به مناطق دیگری که امروز ساکن هستند، مهاجرت کردند. مهمترین زبان گروه ژرمنی، گوتی (Gothic) با آثاری از سدهٌ چهارم میلادی است. زبانهای انگلیسی وآلمانی و هلندی و دانمارکی و سوئدی و نروژی و ایسلندی از گروه ژرمنی هستند. 

ارمنی: این زبان در سدهٌ ششم پ. م در شرق ترکیه و ارمنستان رایج بود؛ اما قدیمترین اثر ارمنی از سدهٌ پنجم میلادی است.
تخاری: تخاری که امروزه رایج نیست، در هزارهٌ اول پ. م در تخارستان، میان بلخ و بدخشان، رایج بود.
سلتی: سلتی (Celtic) چند سده ای پ. م در منطقهٌ وسیعی از اروپا، از اسپانیا و بریتانیا تا بالکان و حتی در آسیای کوچک، رایج بود. آثار مهم به دست آمدهٌ این گروه از سدهٌ هشتم میلادی و از زبانهایی است که در جزایر بریتانیا رایج بود، چون ایرلندی و ویلزی.
بالتی و اسلاوی: در آغاز دورهٌ مسیحیت قبیله های بالتی واسلاوی بخش بزرگی از اروپای شرقی را اشغال کردند. این مناطق در شرق مسکن قبیله های ژرمنی و شمال مسکن قبیله های ایرانی واقع بود. بخش اسلاوی منطقه ای کوچک بود و جنوب لهستان امروزی را شامل می شد. از سدهٌ پنجم. م اسلاوها منطقهٌ خود را از جهات مختلف گسترش دادند. امروزه زبانهای اسلاوی در بخش وسیعی از اروپای شرقی رایج است؛ اما زبانهای بالتی فقط در جمهوریهای لتونی و لیتوانی رواج دارد. قدیمترین اثر زبانهای اسلاوی از سدهٌ نهم. م است و به گویشی نوشته شده که بلغاری باستان نامیده می شود.
آلبانیایی: آلبانیایی زبان جمهوری آلبانی است. قدیمترین اثر آن از سدهٌ پانزدهم میلادی است. دلیل گردآوردن زبانهای مذکور در زیر عنوان هندی و اروپایی، اشتراک در الفاظ اساسی است. اگر چه آن الفاظ شکلهای مختلف دارند، طبق قواعدی، از یک اصل منشعب شده اند.
زبانهای ایرانی باستان: از سال 0001 تا 007 پ. م دوره رواج ایرانی باستان است؛ از ایرانی باستان چیزی باقی نمانده است. ایرانی باستان در طول سده هفتم پ. م همزمان با استقرار ایرانیان در بخش های مختلف ایران به صورتهای مختلفی تحول پیدا کرد. از ایرانی باستان تا آنجا که مدرک در دست داریم، چهار زبان مستقیماً منشعب شده اند: سکایی، مادی، فارسی باستان و اوستایی.
زبان سکایی: سکاها از هزاره اول پ. م تا هزاره اول پس از میلاد منطقه وسیعی را از کناره های دریای سیاه تا مرزهای چین اشغال کرده بودند. از زبان سکایی نوشته ای به جای نمانده، تنها تعدادی لغت، اغلب به صورت اسم خاص، از زبان سکاهای مغرب که در کناره های دریای سیاه زندگی می کرده اند، در کتابهای یونانی و لاتینی باقی مانده است. از زبان سکاهای آسیای میانه هم تعدادی لغت به صورت اسم خاص در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جای مانده است. چند واژه از سکاهای غرب که در نوشته های یونانی و لاتینی به جای مانده است، برای نمونه در ذیل می آید: arvant: تند و سریع، aspa: اسب، atar: آذر، bazu: بازو، charma: چرم، chyav: شدن، gausha: گوش، hapta: هفت، hushka: خشک.
زبان مادی: از زبان مادی که زبان قوم ماد بوده، نوشته ای به جای نمانده است؛ از این زبان تعدادی لغت در نوشته های فارسی باستان و یونانی باقی مانده است. اینک نمونه چند لغت مادی که در نوشته های فارسی باستان به جای مانده است: wazarka: بزرگ، xshayasya: شاه، asan: سنگ، misra: مهر. از زبان مادی پس از هخامنشیان هیچ اطلاعی در دست نیست.
زبان پارسی باستان: این زبان، زبان قوم پارس بود. قدیمترین و مهمترین اثر بازمانده از پارسی باستان، کتیبه داریوش بر کوه بیستون است. این کتیبه بر 522 پایی کوه بیستون به سه زبان عیلامی، اکدی و فارسی باستان حک شده است.
کتیبه فارسی باستان در پنج ستون و 414 سطر حک شده است. کتیبه نویسی به پارسی باستان پس از داریوش ادامه یافته و از خشایار شا، اردشیر اول، داریوش دوم و اردشیر سوم نیز کتیبه به جای مانده است. از اریارمنه (حدود 546 تا 095 پ. م) و ارشامه (حدود 095 تا 955 پ. م) و کوروش (سلطنت از 955 تا 035 پ. م) هم کتیبه به جای مانده است.
زبان اوستایی: زبان اوستایی زبان یکی از نواحی شرق ایران بود؛ اما به درستی معلوم نیست از کدام ناحیه. تنها اثری که از این زبان در دست است، اوستاست. زبان اوستایی را به ملاحظات زبان شناسی باید دو گویش دانست: گویشی که در گاهان به کار رفته و قدیم تر می نماید؛ گویشی که در دیگر بخشهای اوستا به کار رفته و جدیدتر است. گویش نخست را گویش گاهانی یا قدیم و گویش دوم را گویش جدید می نامند. گاهان سخن خود زردشت است و تاریخ آن مربوط است به تاریخ زندگی زردشت. بیشتر ایران شناسان برآنند که زردشت در اوایل هزاره اول پ. م می زیست. بخشهای دیگر اوستا در دوره های مختلف از سده ششم پ. م یا سده سوم میلادی تالیف شده اند. اوستای امروزی حدود یک سوم اوستای دوره ساسانی است. اوستای دوره ساسانی آن طور که از دینکرت، برمی آید، بیست و یک نسک (یعنی کتاب) داشت.
در نوشته های بازمانده از اوستایی، واژه غیراوستایی خواه از دیگر زبانهای ایرانی یا غیرایرانی وجود ندارد. و چون دینی که نوشته های اوستایی در تشریح و تبلیغ آن نوشته شده، ثنوی است؛ اوستایی دو نوع لغت دارد: لغاتی از اوستایی به اهریمن و آنچه به او مربوط می شود، اختصاص دارد؛ لغاتی هم به اهوره مزداه و آنچه مربوط به اوست، تخصیص یافته است.
زبان فارسی در دوره ایران میانه
در سال 133 پ. م داریوش سوم هخامنشی به قتل رسید. قتل او یک مرز تاریخی برای زبانهای ایرانی محسوب می شود؛ زیرا از مرگ او تا سال 768 برابر با 452هجری ـ سالی که یعقوب لیث صفار به سلطنت رسید و زبان فارسی دری رسمیت یافت ـ دوره میانه زبانهای ایرانی به شمار می رود؛ دوره پیش از آن دوره باستان و دوره پس از آن تا به امروز دوره جدید محسوب می شود. اسکندر در سال 323پ. م در بابل مرد و در امپراتوری هخامنشی سلوکوس جانشین او شد و دولت سلوکی را تاسیس کرد. این دولت تاسال 742پ. م بر ایران حکومت کرد.
در سال 742پ. م اشک اول حکومت اشکانی را تاسیس کرد. دولت اشکانی تا سال 422م، سالی که اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی، در جنگ با اردشیر ساسانی به قتل رسید، بر ایران حکومت کرد. اردشیر بابکان در سال 422م حکومت ساسانی را تاسیس کرد و در سال 142م سلطنت ایران را به پسرش شاپور اول واگذار کرد. شاپور کشور را از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب گسترش داد. کشور او سند، پیشاور، کاشغر، گرجستان و عمان را نیز در بر می گرفت و به همین مناسبت او خود را شاهنشاه ایران و انیران نامید. دولت ساسانی تا سال 156م که یزدگرد سوم در مرو به قتل رسید، دوام یافت.
در دورهٌ میانه، زبان اوستایی که زبانی مرده بود، در حوزه های دینی زردشتیان رایج بود. زبانهای پارسی باستان و اکدی و عیلامی و آرامی که زبانهای رسمی دولت هخامنشی بودند، از رسمیت می افتند و جای آنها را زبان یونانی می گیرد.
از برخی از زبانهای ایرانی این دوره آثار مختلفی به جای مانده است. زبانهایی که از آنها اثر به جای مانده، به سبب شباهتهایی که با هم از نظر قواعد دستوری دارند، به دو گروه تقسیم شده اند:
یک) گروه ایرانی میانهٌ شرقی که زبانهای بلخی و سکایی و سغدی و خوارزمی را در برمی گیرد و گروه ایرانی میانهٌ غربی که زبانهای فارسی میانه و پهلوی اشکانی را شامل می شود. زبانهای شرقی را از آن جهت شرقی نامیده اند که منشأ آنها شرق ایران و زبانهای غربی را از آن جهت غربی گفته اند که منشأ آنها غرب ایران بوده است. از زبانهای مادی و اوستایی که در دورهٌ باستان رایج بودند، در دورهٌ میانه، زبانی منشعب نشده و چگونگی از میان رفتن آنها نامعلوم است.
بلخی: بلخی زبان قدیم بلخ بود. در سال 7591 باستان شناسان فرانسوی موفق شدند کتیبه ای در سرخ کتل (واقع در بغلان، میان بلخ و بدخشان) از این زبان به دست آورند. این کتیبه از معبدی است که به دستور کانیشکا (سال جلوس 021 یا 521م) پادشاه بزرگ کوشانی ساخته شده است. این کتیبه خوب حفظ شده و به الفبای تخاری در 52 سطر نوشته شده است.
بلخ در زمان هخامنشیان استانی از ایران بود. پس از هخامنشیان، یونانیان بر بلخ حکومت کردند. در سدهٌ دوم پ. م، قبایل سکایی و تخاری به بلخ هجوم آوردند و آنجا را تصرف کردند و این سرزمین نام دومی به خود گرفت که تخارستان باشد. از میان قبایل سکایی و تخاری سلسله های محلی به وجود آمدند. از آن میان معروفتر از همه کوشانیان هستند و آن سرزمین را که امروزه افغانستان نامیده می شود، در تصرف داشتند. نزد کوشانیان خط یونانی برای نوشتن زبان محلی به کار گرفته شد که به الفبای تخاری معروف گردیده است. پس از کشف کتیبهٌ سرخ کتل، کتیبه های دیگری از زبان بلخی کشف گردید. آثار بازمانده از زبان بلخی متعلق به اواسط سدهٌ دوم تا اواسط سدهٌ نهم میلادی است. از زبان بلخی در دورهٌ باستان و جدید، اثری به دست نیامده است.
سکایی: از زبان سکاهای مشرق در دوره میانه آثار زیادی به دست آمده است. این آثار که در اوایل سدهٌ بیستم میلادی از ختن و واحهٌ تمشق (Tumshuq) و مرتق (Murtuq) کشف گردیده اند، متعلق به سدهٌ هفتم تا دهم میلادی هستند و به قلمهای مختلفی از الفبای براهمی نوشته شده اند که برای نوشتن سکایی متناسب شده بودند. الفبای براهمی را سکاها از هندیها و هندیها آن را از آرامیها گرفته بودند.
آثار به دست آمده از سکایی بر روی پوست و چوب نوشته شده اند. در آثار به دست آمده از ختن، زبان به کار رفته در آنها ختنی خوانده شده است.
این متون را نوشته های طبی، نامه های تجاری و داستانها تشکیل می دهند؛ بخش عمده آثار سکایی ترجمه از سنسکریت و تبتی است. زبان سکایی تا سدهٌ یازدهم م. در کاشغر و حوالی آن تکلم می شد و پس از آن جای خود را به ترکی داد. گویشهای پامیر بازمانده های زبان سکایی هستند. از زبان سکاهای مغرب در دورهٌ میانه، تعداد زیادی لغت به زبان مجاری راه یافته است. این امر به دوره ای مربوط می شود که مجارها هنگام گذر از قفقاز در حدود سدهٌ هفتم میلادی با سکاها در تماس آمدند.
سُغدی: زبان سغدی زبان سرزمین سغد بود. مرکز سغد، سمرقند و شهر مهم آن بخارا بود. سغدیها در اوایل هزاره اول پ. م. در سرزمین سغد سکونت گزیدند. سغد در زمان هخامنشیان استانی از ایران بود و بعد از اسلام در زمان سامانیان مرکز زبان و ادبیات فارسی شد. اززبان سغدی در دورهٌ باستان اثری به جای نمانده؛ ولی در دورهٌ میانه آثار نسبتاً زیادی به دست آمده است. زبان سغدی تا سدهٌ چهارم هـ. در سغد رایج بود، اما از آن پس جای خود را به فارسی داد. امروزه زبان یغنابی که در درهٌ یغناب رواج دارد، بازماندهٌ زبان سغدی است.
خوارزمی: خوارزمی زبان قدیم خوارزم بود که تا زمان مغول در خوارزم رواج داشت و از آن پس ازمیان رفته و جای خود را به ازبکی داد. خوارزم که اکنون بخشی از آن جزء ازبکستان و بخشی دیگر جزء جمهوری ترکمنستان است، در جنوب دریای آرال قرار دارد، دریایی که تا این اواخر دریای خوارزم نامیده می شد و هم اکنون هم در زبان عربی خوارزم نامیده می شود. خوارزم را برخی میهن اصلی ایرانیان می دانند. در دورهٌ اسلامی، خوارزم ازمراکز مهم فرهنگ ایران اسلامی بود و دانشمندانی بزرگ از ایران اسلامی بدانجا منسوبند، از جمله ابوریحان بیرونی. از زبان خوارزمی در دورهٌ میانه آثاری به جای مانده است؛ همچون: جملاتی که در دو کتاب فقهی یتیمةالدهر فی فتاوی اهل العصر ، تالیف محمود بن محمودالملکی الخوارزمی متوفی در سال 546هـ. و قنیة المنیة تالیف المختار الزاهدی متوفی در سال 856 هـ. آمده است و نیز رسالةالالفاظ الخوارزمیة التی فی قنیة المنیة، تالیف کمال الدین العمادی الجرجانی که در سدهٌ هشتم هجری می زیست و ترجمهٌ خوارزمی مقدمةالادب از علامه جارالله زمخشری متوفی در سال 835 هجری.
گروه ایرانی میانهٌ غربی
پهلوی اشکانی: زبان پهله بود و آن شامل خراسان و مازندران و بخشی از جنوب ترکمنستان امروزی می شد. از دورهٌ میانه از این زبان، آثار نسبتاً زیادی به جای مانده است؛ همچون حدود دو هزار سفالینه که در سالهای 9491 ـ 8591 از نسا (واقع در نزدیکی عشق آباد) پایتخت قدیم اشکانیان پیدا شدند؛ قبالهٌ اورامان؛ کتیبهٌ اردوان پنجم؛ کتیبه های شاهان نخستین ساسانی؛
یادگار زریران و درخت آسوریک که منظوم بودند. براثر دستکاری، صورت منظوم آن دو به هم خورده است و آثاری که به الفبای مانوی نوشته شده و از واحهٌ ترفان به دست آمده اند.
فارسی میانه
فارسی میانه دنبالهٌ پارسی باستان است؛ این زبان در دورهٌ ساسانی زبان رسمی ایران بود و به این زبان پهلوی ساسانی هم گفته می شود. از این زبان چهار نوع اثر به چهار الفبای مختلف به جای مانده است:
الف) کتیبه های شاهان و رجال ساسانی: همچون کتیبه اردشیر اول در نقش رستم؛ کتیبه های شاپور اول؛ کتیبه هرمز؛ در نقش رستم، کتیبه نرسی در پایکولی، واقع در کردستان عراق؛ کتیبه های کرتیر، روحانی مهم زمان ساسانی و. . .
ب) زبور پهلوی و ج) آثار زرتشتیان همچون: دینکرت، بندهش، داتستان دینیک، نامه های منوچهر، گزیده های زات سپرم، شکند گمانیک و چار، شایست نه شایست، مینوی خرد، روایات پهلوی، گجستک ابالیش، جاماسب نامه، ارداویراف نامه، یوشت فریان، ماه فروردین روز خرداد، اندرزنامه های پهلوی شامل: اندرز اوشنردانا، اندرز بزرگمهر، اندرز آترپات مهراسپندان، اندرز خسرو قبادیان، اندرز پوریوتکیشان و اندرز دانا مرد. و نیز متنهای غیردینی مانند: کارنامه اردشیر بابکان، خسرو قبادیان و ریدک، شهرستانهای ایران و افدیها و سهیکیهای سکستان.
د) آثار مربوط به دین مانی، مانند: شاپورگان، نیان زندگان (سفر الاحیأ) رازان (سفر الاسرار)، دیبان (الرسالات) و. . .
زبانهای ایرانی نو
در دوره جدید که از سال 452 ه' شروع می شود، از رواج زبانهای متعددی اطلاع داریم که مهمترین آنها پشتو، کردی، آسی، بلوچی و فارسی دری است.
زبان پشتو: پشتو (یا پختو یا افغانی یکی از زبانهای شرقی است که در شرق افغانستان و شمال پاکستان رایج است. پشتو دو گویش اصلی دارد و الفبایی که بدان نوشته می شود، الفبای فارسی است که در آن تغییراتی داده شده تا با زبان پشتو متناسب گردد. واژگان پشتو زیر نفوذ هندی، فارسی و عربی است. قدیمترین اثر زبان پشتو، از سده شانزدهم میلادی است. تا سال 6391 زبان فارسی دری زبان رسمی افغانستان بود. از آن سال زبان پشتو به عنوان زبان رسمی افغانستان اعلام گردید و فارسی دری به درجه دوم اهمیت تنزل کرد.
زبانهای کردی: زبانهای کردی از زبانهای ایرانی غربی هستند که در ایران، ترکیه، عراق، ارمنستان و سوریه رواج دارند.
واژگان کردی زیر نفوذ فارسی، عربی، ترکی و روسی است. البته نفوذ فارسی و عربی بیشتر از ترکی و هر سه بیش از روسی است. از زبانهای کردی در دوره میانه و باستان اثری به جای نمانده است.
زبان آسی: آسی از زبانهای ایرانی شرقی است که در شمال قفقاز رواج دارد و دو گویش دارد: گویش شرقی که ایرونی و گویش غربی که دیگوری نامیده می شود. اکثر آسها به گویش ایرونی گفتگو می کنند و این گویش اساس زبان ادبی آسی است که به الفبای روسی نوشته می شود، البته با تغییراتی که آن را برای نوشتن زبان آسی متناسب کرده است. زبان آسی بازمانده زبان سکاهای غرب است که بسیاری از خصایص ایرانی باستان را مانند حالات اسم، حفظ کرده است. دستگاه صوتی آسی زیر نفوذ زبانهای قفقازی قرار گرفته و واژگان آن از زبان روسی تاثیر پذیرفته است. زبان آسی تنها زبان ایرانی جدید است که از زبان فارسی تاثیر نپذیرفته است.
زبان بلوچی: بلوچی از زبانهای ایرانی غربی است که در بلوچستان ایران و پاکستان، افغانستان و جنوب آسیای میانه شوروی و در ناحیه شارجه رایج است.
زبان فارسی
زبان فارسی، یا فارسی دری یعنی رسمی، دنباله فارسی میانه زردشتی است، این زبان که از زمان یعقوب لیث صفاری زبان رسمی ایرانیان مسلمان شده، به تدریج جانشین دیگر زبانهای ایرانی یعنی سغدی، سکایی، خوارزمی و بلخی گردید و در منطقه وسیعی از جهان، از هندوستان تا اروپا و از دریای خوارزم تا خلیج فارس رایج شد. در فاصله میان سقوط ساسانیان و روی کار آمدن صفاریان، زبان علمی زردشتیان ایران فارسی میانهٌ زردشتی، وزبان علمی مانویان فارسی میانهٌ مانوی و پهلوی اشکانی مانوی و سغدی مانوی، و زبان علمی ایرانیان مسلمان عربی بود.
دولت سامانی به رواج زبان فارسی علاقه مند بود و دولت غزنوی فارسی را در هندوستان رایج کرد. زبان فارسی در دربار مغولی هند، زبان رسمی بود. رواج فارسی در هند سبب شد زبانی به وجود آید به نام اردو که زبان رسمی دولت پاکستان شد و به الفبایی که از الفبای فارسی گرفته شده، نوشته می شود. زبانی که در هند، آن را هندوستانی می نامند و به الفبایی که از الفبای سنسکریت گرفته شده، نوشته می شود، با اردو یک منشأ دارد. سلجوقیان زبان فارسی را در آسیای کوچک رایج کردند. در دولت عثمانی زبان فارسی رایج بود. برخی از سلطانان عثمانی چون محمد فاتح و سلیم اول به فارسی شعر سروده اند.
تسلط استعمار بر کشورهای شرق سبب شد که از رواج فارسی کاسته شود. فارسی دری امروزه در افغانستان، تاجیکستان و ایران رایج است. در هر سه کشور از اوایل قرن بیستم مسیحی، وضعی برای زبان فارسی پیش آمده که باعث شده است فارسی رایج در هر یک از ایران و تاجیکستان و افغانستان به راهی بیفتند که به تدریج آنها را از هم جدا خواهد کرد.
کلمه پهلوی و پهلوانی که پیش از اسلام به زبان اشکانیان اطلاق می شد، پس از اسلام بر فارسی میانه اطلاق شد و به تدریج بر گویشهای محلی هم اطلاق گردید. کلمهٌ فهلویات که جمع فهلویه است، در فارسی دری بر ادبیاتی اطلاق گردیده که به زبانی غیر از فارسی دری نوشته شده بوده است. در دورهٌ اسلامی، در آذربایجان زبانی رایج بوده که آذری نامیده می شده است. بر اثر تسلط اتابکان و ایلخانان و قره قویونلو و آق قویونلو بر آذربایجان، از زبان ترکی، فارسی و آذری زبانی به وجود آمد که ترکی آذری نامیده می شود. این زبان به تدریج تا زمان صفویه جای زبان آذری را گرفت.
در فارسی دری چون زبان علمی همهٌ ایرانیان بوده، از زبانهای مختلف ایرانی، به ویژه از پهلوی اشکانی، لغات زیادی وارد شده است. برای مثال از پهلوی اشکانی: انجام، انجمن، پنج، دژ، رنج، ژاژ، سپنج، نغوشا، نغوشاک. و از سغدی: آغاز، الفغدن، پساک، جغد، چرخشت، زندواف، زیور. و از خوارزمی: ده (بزن).
در سده های نخستین اسلامی که زبان عربی زبان ناتوانی بود، تعداد زیادی لغت از فارسی دری وارد عربی شد؛ برخی از آن لغات هنوز هم در زبان عربی رایج هستند؛ مانند: کهربا (الکتریسیته)، برنامج (برنامه)، خام، دستور (قانون اساسی)، فولاد، وزیر، مهرجان (جشنواره)، جند (لشکر)، کاشی، ایوان، خندق، بهلوان (بندباز)، شوربهٌ (شوربا، سوپ)، میدان، استاذ. 


 فرهنگ‌نویسان ریشه‌شناس 

فرهنگستان اول و واژهای نو 

کتابخانه‏هاى فارسى در اینترنت 

بوستان سعدی  

مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری  

کلیات منطق‌الطیر عطار به نثر 

زندگی نامه جلال آل احمد از زبان خودش 

گزیده اخلاق ناصری

تلخون

عنوان کتاب : تلخون

نویسنده : صمد بهرنگی

تاریخ نشر : اسفند 82

تایپ : samad-behrangi.blogspot.com

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم،

قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟

م. امید

تلخون به هیچ یک از دختران مرد تاجر نرفته بود. ماه فرنگ، ماه سلطان، ماه خورشید، ماه بیگم، ماه ملوک و ماه لقا، شش دختر دیگر مرد تاجر، هر یک ادا و اطوارهائی داشت، تقاضاهائی داشت. وقتی می شد که به سر و صدای آنها پسران همسایه به در و کوچه می ریختند. صدای خنده ی شاد و هوسناک دختران تاجر ورد زبانها بود. خوش خوراکی و خوش پوشی آنها را همه کس می گفت. بدن گوشتالو و شهوانیشان، آب در دهن جوانان محل می انداخت. برای خاطر یک رشته منجوق الوان یک هفته هرهر می خندیدند، یا توی آفتاب می لمیدند و منجوقهایشان را تماشا می کردند. گاه می شد که همان سر سفره ی غذا بیفتند و بخوابند. مرد تاجر برای هر یک از دخترانش شوهری نیز دست و پا کرده بود که حسابی تنه لشی کنند و گوشت روی گوشت بیندازند. شوهران در خانه ی زنان خود زندگی می کردند و آنها هم حسابی خوش بودند. روزانه یکی دو ساعت بیشتر کار نمی کردند. آن هم چه کاری؟ سر زدن به حجره ی مرد تاجر و تنظیم دفترهای او. بعد به خانه برمی گشتند و با زنان تنه لش و خوشگذرانشان تمام روز را به خنده و هر و کر می گذراندند.

تلخون در این میان برای خودش می گشت. گوئی این همه را نمی بیند یا می بیند و اعتنائی نمی کند. گوشتالو نبود، اما زیبائی نمکینی داشت. ته تغاری بود. مرد تاجر نتوانسته بود او را به شوهر بدهد. مثل خواهرهایش لباسهای جور واجور نمی پوشید. دامن پیراهنش بیشتر وقتها کیس می شد، و همین جوری هم می گشت. خواهرهایش به کیسهای لباسش نگاه می کردند و در شگفت می شدند که چطور رویش می شود با آن سر و بر بگردد. پدرش هیچ وقت به یاد نداشت که تلخون از او چیزی بخواهد. هر چه پدرش می خرید یا قبول می کرد، قبول داشت. نه اعتراضی، نه تشکری، گوئی به هیچ چیز اهمیت نمی دهد. نه جائی می رفت، نه با کسی حرفی می زد. اگر چیزی از او می پرسیدند جواب های کوتاه کوتاه می داد. خرمن خرمن گیسوی شبق رنگ روی شانه ها و پشتش موج می زد. راه که می رفت به پریان راه گم کرده ی افسانه ها می مانست. فحش می دادند یا تعریفش می کردند، مسخره اش می کردند یا احترامش، به حال او بی تفاوت بود. گوئی خود را از سرزمین دیگری می داند، یا چشم به راه چیزی است که بالاتر از این چند و چون هاست.

کارها بر همین منوال بود که جشنی بزرگ پیش آمد. دختران از چند روز پیش در این فکر بودند که چه تحفه ی گرانبهائی از پدرشان بخواهند. مثل این که در این دنیای گل و گشاد نمی شد کار دیگری یافت. هر کار دیگرشان را ول کرده بودند و چسبیده بودند به این یکی کار: چه تحفه ای بخواهند. اما این جشن به حال تلخون اثری نداشت. برایش روزی بود مانند هر روز دیگر. همان مردم، همان سرزمین، همان خانه ی دختران تنه لش و شوهران شهوت پرست و راحت طلب، همان آسمان و همان زمین. حتی باد توفانزائی هم که هر روز عصر هنگام برمی خاست و خاک در چشمها می کرد، دمی عادت دیرین را ترک نکرده بود، این را فقط تلخون می دانست و حالش تغییری نکرده بود.

یک روز به جشن مانده، مرد تاجر دخترانش را دور خود جمع کرد و برایشان گفت که می خواهد به شهر برود و خرید کند، هر کس تحفه ای می خواهد بگوید تا او از شهر بخرد. نخست دختر بزرگ، ماه فرنگ، شروع کرد. این دختر هر وقت از پدرش چیزی می خواست روی زانوی او می نشست، دست در گردن پدرش می انداخت، از گونه هایش بوسه می ربود و دست آخر سر در بیخ گوش او می گذاشت، سینه اش را به شانه ی پدرش می فشرد و حرف می زد. این بار نیز همین کار را کرد و گفت: من یه حموم می خوام که برام بخری، حوضش از طلا، پاشوره ی حوضش از نقره باشه، از دوشاش هم گلاب بریزه. خودش هم تا عصر حاضر بشه که با شوهرم بریم حموم کنیم.

ادامه مطلب ...

ماهی سیاه کوچولو

شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه می گفت:
«یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی می کرد.این جویبار از دیواره های سنگی کوه بیرون می زد و در ته دره روان می شد.
خانه ی ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود؛ زیر سقفی از خزه. شب ها ، دوتایی زیر خزه ها می خوابیدند. ماهی کوچولو حسرت به دلش مانده بود که یک دفعه هم که شده، مهتاب را توی خانه شان ببیند!
مادر و بچه ، صبح تا شام دنبال همدیگر می افتادند و گاهی هم قاطی ماهی های دیگر می شدند و تند تند ، توی یک تکه جا ، می رفتند وبر می گشتند. این بچه یکی یک دانه بود - چون از ده هزار تخمی که مادر گذاشته بود - تنها همین یک بچه سالم در آمده بود.
چند روزی بود که ماهی کوچولو تو فکر بود و خیلی کم حرف می زد. با تنبلی و بی میلی از این طرف به آن طرف می رفت و بر می گشت و بیشتر وقت ها هم از مادرش عقب می افتاد. مادر خیال میکرد بچه اش کسالتی دارد که به زودی برطرف خواهد شد ، اما نگو که درد ماهی سیاه از چیز دیگری است!

ادامه مطلب ...

چراغ آخر

نام کتاب: چراغ آخر

نویسنده: صادق چوبک

تاریخ نشر:

حروفچینی: علی آرام 

چراغ آخر

کشتی تازه لنگر برداشته و راه دریا را پیش گرفته بود، اما هنوز صدای دندان قرچه چرثقیل ها که مدتی پیش از کار افتاده بودند تو گوش جواد زُق زُق می کرد و درونش را می خراشید. کشتی به خود می لرزید. صدای کشدار جهنمی آتشخانه و موتور و لرزش دردناکی در تن آن انداخته بود. تخته های کف آن زیر پایش مورمور می کرد و حالت خواب رفتگی در پای خودش حس می کرد. او با سفر دریا آشنا بود. اما آن چه در این سفر آزارش می داد، گروه بسیاری از مسافرین جورواجور و زوّار رنگ ورانگی بودند که بلیت درجه سه داشتند و روی سطح کشتی پهلوی او تو همدیگر وول می زدند.

اگر پول بیشتری داشت، او هم دست کم یک بلیت درجه دو می خرید و می رفت تو یک اتاق کوچک که حمام و روشویی وتخت خواب پاکیزه ای داشت و دور از شلوغی در را رو خودش می بست و از دریچه کوچک گردی که درِ چسبان کیپی داشت تو دریا نگاه می کرد. اما اکنون که او هم رو سطحه جا داشت ناچار بود دست کم از بوشهر تا بصره را با صد جور آدم دیگر همنشین و دمخور باشد و تو روی آن ها  نگاه  کند و جار و جنجالشان را تحمل کند. چاره نبود. فصل زیارت بود.

ادامه مطلب ...